طاووس بهشت دانی که ز هجران تو حالم چون شد ؟ جگرم خون و دلم خون و سرشکم خون شد .
| ||
(( بسم رب المهدی )) ترسم که شعر سنگ مزار من این شود او هم جمال یوسف زهرا ندید و رفت... بابا به خدا نمیشه ، تو یه دل دو نفر !! بی معرفتیه ! یاد اون ضرب المثل معروف افتادم : طرف هم خرما رو میخواد هم خدا رو . بابا تو یه سپاه سینه بزنیم ! اینکه یا یوسف زهرا عج را میخوایم یا نه ! بابا به خدا نمی شه با چشمی که به نامحرم نگاه میشه چهره زیبا و منور مهدی زهرا رو دید . یه مقدار فکر کنیم خوبه .
[ یادداشت ثابت - سه شنبه 91/8/17 ] [ 8:54 عصر ] [ مسعود معصومی ]
[ نظرات (یک) ]
(( بسم رب المهدی )) نمی دونم ارزشش رو داره یا نه ، اصلاً کار عاقلانه ای یه یا نه ؛ بخاطر یه ذره لذت زود گذر !! می ارزه یا نه ؟ نمی دونم بخاطر چی این حرفها رو می نویسم ، ولی وقتی این حدیث رو از امام صادق ( علیه السلام ) خوندم برق از چشمم پرید ! « جزای یک کلمه صحبت با نامحرم از روی لذت ، مساوی است با پنج هزار سال زندان برزخی » حالا خودمونیم ها به نظرم فرقی بین صحبت کردن چهره به چهره با ارسال پیام و کامنت گذاشتن و ایمیل و .... نیست . [ یادداشت ثابت - یکشنبه 91/8/15 ] [ 4:29 عصر ] [ مسعود معصومی ]
[ نظرات (5) ]
(( بسم رب المهدی ))خیلی از اوقات وقت نمی کنم به وبلاگم سر بزنم شما به بزرگی خودتون ببخشید ! اما یه چیز بگم جیگرتون حال بیاد !میگه شهدا دعا داشتن ، ادعا نداشتن .نیایش داشتند نمایش نداشتند .حیا داشتند ، ریا نداشتند .رسم داشتند ، اسم نداشتند . [ یادداشت ثابت - شنبه 91/7/2 ] [ 10:29 عصر ] [ مسعود معصومی ]
[ نظرات (2) ]
(( بسم رب المهدی)) بیاییم تو شب شهادت امام صادق با خودمون صادق باشیم [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 91/6/23 ] [ 9:45 عصر ] [ مسعود معصومی ]
[ نظرات (2) ]
(( بسم رب المهدی )) همه برایم دست تکان دادند ولی کم بودند دستانی که تکانم دادند ؛ دست و دوست بسیارند ولی دست دوست اندک . [ یادداشت ثابت - سه شنبه 91/6/8 ] [ 12:47 صبح ] [ مسعود معصومی ]
[ نظرات (یک) ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |