طاووس بهشت دانی که ز هجران تو حالم چون شد ؟ جگرم خون و دلم خون و سرشکم خون شد .
| ||
(( بسم رب المهدی )) همه برایم دست تکان دادند ولی کم بودند دستانی که تکانم دادند ؛ دست و دوست بسیارند ولی دست دوست اندک . [ یادداشت ثابت - سه شنبه 91/6/8 ] [ 12:47 صبح ] [ مسعود معصومی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |