سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طاووس بهشت
دانی که ز هجران تو حالم چون شد ؟ جگرم خون و دلم خون و سرشکم خون شد . 

    (( بسم رب المهدی ))

میگن یه روز یه بنده خدایی داشت از محله ای رد می شد دید یه بچه مکتبی داره زار زار گریه میکنه چنان گریه می کرد که این بنده خدا دلش سوخت

پرسید آقا پسر برا چی داری گریه میکنی؟ علتش چیه ؟

گفت : من امروز بازی گوشی کردم و نتونستم تکلیف و مشق شبم رو بنویسم ، نمی دونم فردا جواب معلّمم رو چی بدم ،

یهو مردمی که اونجا بودن دیدن این بنده خدا با شنیدن این حرف اون بچه مکتبی زد زیر گریه؛

یه جور داشت گریه می کرد که اون بچه هه ساکت شد.

پرسیدن برا چی گریه می کنی ؟

گفت : این آقا پسر با بازی گوشیش فقط تکلیف یک شبش رو ننوشته نگران اونه ؛

ولی وای بر من که یک عمر بازی گوشی کردم و به تکلیفم که خدا برام مقرر کرده بود عمل نکردم ،

میگن دیگه تا آخر عمرش گریان بود .

حالا یک سؤال از خودمون به تکلیفی که خداوند بهمون داده عمل کردیم یا نه ؟


[ یادداشت ثابت - یکشنبه 91/5/23 ] [ 12:26 صبح ] [ مسعود معصومی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

طاووس تو زندگیش همیشه به زیباییش افتخار میکنه میگم یه جور زندگی کنیم که ما هم به زندگی کردنمون افتخار کنیم
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 13
کل بازدیدها: 34565